با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
Pagerank به معنای رتبه صفحه است و در اصل امتیازی است كه گوگل برای هر صفحه وب قائل میشود. برای دیدن رتبه صفحات یك سایت میتوانید تولبار گوگل را دانلود و روی IE خود نصب كنید تا به محض ورود به هر صفحهای امتیاز آن صفحه را روی نوار ابزار گوگل مشاهده كنید. هرچه امتیاز شما در گوگل افزایش یابد، باعث میشود تا گوگل شما را در صفحه جستوجو، در رتبه بالاتری نمایش دهد. برای افزایش رتبه خود در گوگل باید نكاتی را رعایت كنید كه در ادامه در مورد آن بحث میكنیم. حتی اگر بالا رفتن امتیاز گوگل برایتان مهم نیست، نكات كلیدی را بهكار گیرید، زیرا گوگل سایتهایی را كه این نكات را رعایت نكردهاند از لیست جستوجویش حذف میكند و دیگر در هیچ یك از سایتهای شركای گوگل نیز نام شما نشان داده نمیشود.
مكانیزم عملكرد PageRank
مكانیزم كلی امتیازبندی صفحات به صورتی ....
گوگل با اضافه کردن یک سرویس فوق العاده، بخش جستجو در تصاویر را به روز کرد!
این سرویس همانند دیگر سرویسهای جستجوی گوگل با تایپ یک کلمه آغاز شده و در وب به دنبال عکسهایی با سرنام آن عبارت میگردد. مشکلی که درباره این سرویس وجود دارد این است که وقتی به دنبال یک عبارت میگردید، با بمباران سایتهایی روبرو میشوید که ممکن است عبارت مورد نظر شما در سرنام تصاویر آنها وجود داشته باشد، اما هیچ ربطی به تصویر مورد نظر نداشته باشند.
شما تا به حال زیاد در پایتخت چرخ زدهاید اما بدون تعارف هنوز خیلی نمیدانید كه زیر پوست این ابرشهر اتفاقاتی رخ میدهد كه هیچ ربطی به حرفهای روزمره ندارد. برای همین پیشنهاد میكنیم این گزارش را بخوانید. البته ما هم وضعمان بهتر از شما نیست. وقتی برای گزارش در خیابانهای شهر سر میخوریم، میبینیم از قافیه عقبتر هستیم و اینجا؛ یعنی در پایتخت دودهای رنگی، ویترینهایی وجود دارد كه رنگ چهره را عوض میكند. شاید بهتر باشد كه قبل از رسیدن به بطن گزارش این پرسش را مطرح كنیم كه آیا شما تا به حال شنیدهاید كه یك جفت كفش بیش از یك میلیون تومان قیمت داشته باشد یا فقط یك تیشرت را به قیمت ۲۰۰ هزار تومان به فروش برسانند. البته خیلی تعجب نكنید. این هنوز اول مسیر است. بهزودی این گزارش مسیر شما را به جایی از این شهر كج میكند كه یك كیف پول از ۳۵۰تا ۴۵۰ هزار تومان قیمت دارد. باور نمیكنید سری به پاساژ جامجم بزنید. این پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سیما یا همان تلویزیون ملی قرار دارد؛ یعنی جایی كه مدیران دولتی روبهروی دوربین آن مینشینند و میگویند همه چیز خوب است و هیچ مشكلی در اقتصاد ایران وجود ندارد........
شايد كمتر خوردن و بيشتر ورزش كردن، تا حدي براي لاغر شدن و البته لاغر ماندن جواب بدهد، اما محققين هم اعتراف ميكنند كه كافي نيست. لاغري حقههاي ظريفي دارد كه بايد در درازمدت از آنها استفاده كرد.
شعار "كمتر بخور، بيشتر فعاليت كن"، براي كاهش وزن معمولا جواب ميدهد، اما به نظر ميرسد كه داستان به اين سادگيها نيست و به همين جا ختم نميشود. بسياري از اين روش هم استفاده ميكنند و به نتيجه نميرسند. حالا محققين به اين نتيجه رسيدهاند كه عمل به اين شعار تنها نيمياز راه است، نيم ديگر، تغييرات بلندمدت در سبك زندگي و البته تغذيه درست است........................
آقای طائب در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان گفته است «ریاضتهایی» که رحیممشایی میکشد بسیاری نمیتوانند این ریاضتها را تحمل کنند و مشایی از همین طریق است که توانسته به قدرتهایی دست یابد.
به گفته این روحانی ,رحیممشایی در اکثر روزهای سال «روزه» است٬ «نماز شب» را ترک نمیکند و در برخی روزها بیش از ۱۰۰ بار «زیارت عاشورا» میخواند.
آقای مهدی طائب اضافه کرده که رحیممشایی در هفت سال گذشته حتی برای یک بار هم که شده «چای شهرداری تهران و ریاست جمهوری را نخورده است.»
وی افزوده که بسیاری از پیشگوییهای رحیممشایی نیز درست بوده و به همین خاطر احمدینژاد به وی اطمینان کامل پیدا کرده است.
طائب اضافه کرده که رحیم مشایی «دروغ» نمیگوید و از سلامت نفس برخوردار است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفته که رحیممشایی به احمدینژاد گفته بود در صورتی که حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات بماند٬ ظهور امام دوازدهم شیعیان به تاخیر خواهد افتاد.
طائب افزوده که احمدینژاد همین موضوع را با رهبری نیز مطرح کرده است٬ اما رهبر جمهوری اسلامی حاضر به تغییر وزیر اطلاعات نشد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرده اسفندیار رحیممشایی و مهدی هاشمی دو لبه قیچی علیه جمهوری اسلامی هستند.
آخرين متدهاي روز جهان در زمينه ي نحوه ي محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ي امتحان):
اين جفنگيات مرسوم که در برگهي امتحان مينويسند و از بيماري مادر تا اينکه اگر اين درس را نمره نياورم مشروطم ميشوم و ... هم، خيلي خز شده و هم، حتي يک بچه ي 5 ساله باور نميکند؛ چه برسد به يک دکتر! کمي نوآوري و خلاقيت داشته باشيد. جناب استاد به اندازه ي کافي خودش مشکلات و بدبختي دارد، ديگر نياز نيست شما با آن خط زيباي منحصر به فردتان يک صفحه ي آچار برايش از مشکلاتتان بگوييد. حالا باز اي کاش فقط يک نفر چنين خزعبلاتي مي نوشت. يکهو مي بيني از 30 نفر دانشجو، بيست و هشت نفر عينا نوشته اند که اگر اين درس را نمره نگيريم مشروطيم و مادرمان مريض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار اين مشکلات را هم از روي ديگر تقلب کرده اند.
روشي پليد
يک درس ساده اي بود که من بنا به دلايلي نتوانسته بودم اصلا اين درس را
بخوانم و با ذهن کاملا خالي سر جلسه امتحان رفتم. نيم ساعتي نشستم و ديدم
هيچکدام از اين سوالات حتي برايم آشنا هم نيست. يک جمله در پايان برگه
نوشتم و برگه را تحويل دادم:
«در اعتراض به تقلب گسترده اي که سر جلسه ي امتحان از سوي ديگر دانشجويان
شاهد بودم از دادن اين امتحان خودداري کرده و نمرهي صفر را به بيستِ با
تقلب ترجيح ميدهم.»
نمره کسب شده : الف
صم بکم عمى فهم لايعقلون
درس معارف بود. ميدانستم موضوع درس چيست و مباحثش در چه زمينه اي است -
با عرض خسته نباشيد به خودم- اما جزئيات مطالب و محتواي درس را
نميدانستم. سوالات توزيع شد و باز هم ديدم سوالات کمي برايم ناآشناست. از
مغرب و مشرق و زمين و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب ديني کلاس اول
ابتدايي، آقاي واسعي گفته بود که مثلا چگونه مواد غذايي در بدن مادر
تبديل به شير ميشود تا برهان نظم و عليت که در دبيرستان خوانده بودم. اما
نقطه ي طلايي برگه اين جمله بود:
«جناب استاد براي من کاري نداشت که عين محتواي کتاب را برايتان کپي کنم
اما شما با روش زيباي تدريس خود به ما ياد داديد که چگونه تنها به منابع
اکتفا نکنيم. گفتيد در دين عقل هم سهيم است و نبايد «صم بکم عمى فهم
لايعقلون» بود. پس من ترجيح دادم مفهوم را بفهمم ولي کپي نکنم بلکه از
دانسته هاي خود بنويسم.»
نمره ی کسب شده : بيست !
وساطت حافظ
استاد شهبازی دکتراي ادبيات بود و استاد درس شيوه ي نگارش . عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بيت از حافظ ميخواند و چشمانش
پر از اشک ميشد. و اما سوالات چي.....؟ نه که بلد
نباشم اما در حد 15-16 بيشتر نميگرفتم. قبل از امتحان سري به اينجا زده
بودم و واژه ي «شهباز» را در ديوان حافظ سرچ کردم و آن بيت را کف دستم
ثبت کردم. زير برگه امتحان نوشتم :
«جناب استاد من که «حافظ» را نميشناختم؛ اين شما بوديد که در اين ترم عشق
حافظ را در وجود من انداختيد! و باعث شديد تا با اين شاعر آسماني آشنا
شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالي به حافظ بزنم و ببينم چه ميشود، اين
بيت آمد»:
خاکيان بي بهره اند از جرعه ي کاس الکرام اين تطاول بين که با عشاق مسکين کرده اند
شهپر زاغ و زغن زيبا صيد و قيد نيست اين کرامت همره شهباز و شاهين کرده اند
نمره کسب شده : بيست!
اگه مردي منو بنداز
با حساب خودم 13- 14 ميشدم. اما اين نمره براي من که عنوان شاگرد سومي!!!
کلاس را يدک ميکشيدم خيلي فجيع بود. استاد فوق العاده جدي و بداخلاق بود
و چندان نميشد طرفش رفت. يک جمله پايان برگه نوشتم:
«جناب استاد حضور در کلاس شما در اين ترم برايم بسيار مغتنم و مفيد بود.
اگر ترم بعد با ما درس برميداريد که هيچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم اين
درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشيد.»